از وسوسه ی گندم ری درس بگیرید

ای فتنه گران! از نُه دی درس بگیرید

 

هر کس پیِ عمامه ی کوفی نسب افتاد

از قافله ی اهل بصیرت عقب افتاد

 

دنیا طلبان دیده ی بیدار ندارند

با آینه ی کرب و بلا کار ندارند

 

اسلام که رنجورِ تبِ خون جگری هاست

مجروحِ شبیخون همین فتنه گری هاست

 

با رفتنتان، زخم به لبخند گرفتیم

از فتنه ی دیروزِ جمل پند گرفتیم

 

رفتید! ولی مردِ جگردار زیاد است

در جبهه ی حق میثم تمار زیاد است

 

از عشق در این جبهه مکرر بنویسید

از مالک و عمار و ابوذر بنویسید

 

آری بنویسید سر از فتنه گر افتاد

«با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد»

 

موجیم، پیِ ساحل آرام نباشیم

دل بسته و دلداده ی برجام نباشیم

 

دل بسته ی این دردِ مسلمانی خویشیم

دلداده ی آن پیرِ خراسانی خویشیم


* نزول آیه تبلیغ * سال دهم هجرت بود که و پیامبر بعد از ادای مناسک حج در حجة الوداع روانه مدینه شده بودند. خیل عظیمی از مسلمانان پیامبر را در این سفر همراهی می کردند. روز پنج شنبه مصادف با 18 ماه ذی الحجه بود که در میانه های راه زمانی که پیامبر به نزدیکی برکه ای به نام غدیر خم رسید جبرئیل بر پیامبر نازل شد و آیه 67 سوره مائده را که به نام آیه تبلیغ معروف است از خداوند آورد که به این شرح است: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد. « شیخ صدوق، امالی، ص 125»
???????????????? حضرت ابراهیم(ع) از جانب پروردگار، مأمور قربانی کردن فرزند دلبندش اسماعیل شد. هنگامی که ابراهیم فرمان الهی را به پسرش ابلاغ کرد، اسماعیل گفت: پدر جان! فرمان خدا را اجرا کن که مرا از صابران خواهی یافت. در صبحی، اسماعیل دست در دست پدر، در صحرای منی، به سوی قربانگاه پیش رفت و خوشحال بود از این که خداوند متعال، او را برگزیده است. آن گاه ابراهیم با دست هایی محکم و استوار خنجر در حنجره اسماعیلش نهاد تا سر از پیکر عزیزش جدا کند.
نام کتاب : امیر من نام نویسنده : نرجس شکوریان فرد معرفی : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین… بریده کتاب (1) : ابالفضل العباس بر بام خانه ی خدا ایستاد و خطبه خواند، روز هشتم ذیحجه. سرها بالا را نگریستند و صدای رسای عباس را شنیدند: -… این خانه به برکت قدوم جد حسین شد قبله… حال شما ناسپاسی می کنید و راه خانه را بر امام می بندید… همانا حکمت خداست و گرنه شما می دیدید که این خانه ی خداست که به سمت حسین مشتاقانه می شتابد… و حجرالاسود است که

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آلفا 7 گروه پژوهشی و صنعتی پارسیان آریان جهان زیست شناسیBiology positeand اصفهان درس علوم و فنون ادبی حاج عباس ایروانی تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی